تحول مثبت جوانان
چکیده
هدف اصلی این پژوهش کاربرد علم تحول در خدمت توصیف، تبیین و بهینهسازی مسیر تحول مثبت جوانان می باشد. برای پرداختن به این هدف، از مفهوم سه جانبه تحول مثبت جوانان پیشنهاد شده توسط همیلتون (1999) به عنوان چارچوبی برای بررسی مختصر موارد کلیدی استفاده گردید. استفاده از مفهوم سه جانبه تحول مثبت جوانان پیشنهاد شده توسط همیلتون (1999) به عنوان یک فرآیند تحول، یک فلسفه یا رویکرد به برنامه ریزی جوانان، و به عنوان نمونه هایی از برنامه های جوانان با تمرکز بر تقویت تحول سالم یا مثبت جوانان مورد توجه قرار گرفته است. در این پژوهش مدل های نظری مختلف فرآیند توسعه درگیر در تحول مثبت جوانان بررسی گردید. علاوه بر این، ایده ها و ویژگی های برنامه های تحول جوانان با هدف ترویج تحول مثبت جوانان بیان شد. همچنین اهمیت پیوندهای واضح بین مدل های فرآیند تحول مثبت جوانان و برنامه های تحول جوانان که به دنبال تقویت تحول مثبت جوانان در بین جوانان متنوع هستند، بحث شد و چندین مشکل مفهومی و عملی که باید به منظور ادغام سه جنبه تحول مثبت جوانان پرداخته شود را بیان شد.
مقدمه
يكي از مراحلی كه هر فرد خواه ناخواه با آن مواجه ميگردد، مرحله نوجواني است كه بين پايان كودكي و شروع دوران بزرگسالي، نهفته است. نوجواني، يك دوره انتقالي است كه شامل تغييرات بسیاری در زمينهي بيولوژيكي، اجتماعي، شناختي، احساسي و رواني است و به دليل همين تغييرات، نوجوانان بارشي از چالشها را متحمل شده و با مشكلهای بسياري براي مقابله با اين چالشها روبه رو ميشوند. بر همين اساس، اعتقاد بر این است كه نوجواني آسيب پذيرترين مرحله رشد است، زیرا وقتي كودك به يكباره وارد اين مرحله ميگردد، نياز به سازش مجدد با محيط اطرافش و با خود دارد (دسيلوا و آمينابهاوي، 2013؛ آرموم و چلاپان، 2016).
مارتین سلیگمن (2000)، پدر روانشناسی مثبتگرا عقیده دارد که روانشناسی پس از جنگ جهانی دوم متمرکز بر بررسی اختلالات روانی و بدکاریهای انسان بوده است. بیشتر بودجههای پژوهشی صرف تشخیص و درمان بیماریها شدهاند و پژوهشهای کمی درباره جنبههای مثبت افراد و شادکامی شده است. به همین دلیل جنبش روانشناسی مثبتگرا در سال ۲۰۰۰ به صورت رسمی معرفی شد (گاربارینو 2011). با توجه به اینکه در رویکرد پیشگیرانهی علم، تمرکز بر شناسایی خطرات و عوامل حمایتی در رفتارهای خطرناک جوانان است. بر اساس این رویکرد پیشگیرانه، بسیاری از پژوهشها و برنامههای پیشگیرانه در چند دههی اخیر راهاندازی شدهاند. با این اوصاف، تأکید بیش از حد بر روی مشکلات رشدی جوانان به دلیل تأکید بیش از حد برروی مشکلات تحول رشدی جوانان و آسیبشناسی آن مورد انتقاد شدید قرار گرفته است. در واکنش به این انتقادات، یک رویکرد جایگزین با برجستهسازی تحول مثبت جوانان پیشنهاد شده است (شک، سان و مرریک، 2012). علاقه به نقاط قوت جوانی، انعطاف پذیری رشد انسانی و مفهوم تاب آوری در دهه 1990 با هم ترکیب شدند تا توسعه مفهوم تحول مثبت جوانان را تقویت کنند (لرنر، فلپس، فورمن و باورز، 2009). همانطور که توسط همیلتون (1999) بحث شد، مفهوم تحول مثبت جوانان حداقل به سه روش مرتبط اما با این حال متفاوت درک شد:
- به عنوان یک فرآیند توسعه
- به عنوان یک فلسفه یا رویکرد به برنامه ریزی جوانان
- به عنوان نمونه هایی از برنامه ها و سازمان های جوانان متمرکز بر پرورش رشد سالم یا مثبت جوانان.
در دهه پس از بحث همیلتون (1999) در مورد تحول مثبت جوانان ، چندین مدل مختلف از فرآیند رشد که اعتقاد بر این بود که در تحول مثبت جوانان دخیل است برای چارچوب تحقیقات توصیفی یا توضیحی در طول دوره نوجوانی مورد استفاده قرار گرفت (به عنوان مثال، بنسون، اسکالس، و سیورستن، 2011؛ دیمون2004؛ لارسون، 2000؛ لرنر و همکاران، 2005). همانطور که در زیر بحث میکنیم، همه این مدلهای فرآیند توسعه، ایدههایی را منعکس میکنند که با مفاهیمی که «سیستمهای رشد رابطهای» از توسعه انسانی نامیده میشوند، در ارتباط هستند (به عنوان مثال، اورتون، 2010). با این حال، مشخص نیست که چه مدل خاصی از فرآیند توسعه به صراحت در رویکردهای «فلسفی» برنامههای جوانان مربوط به تحول مثبت جوانان یا در نمونههای خاصی از برنامههای جوانان طراحی شده برای تقویت تحول مثبت جوانان استفاده میشود. این عدم ادغام یکی از چندین مانع مهم بر سر راه رابطه کاملاً متقابل بین عمل و تحقیقات مبتنی بر نظریه در خدمت ترویج تحول مثبت جوانان است.
تحول مثبت جوانی
تحول مثبت، یکی از رويكردهاي جديد در عرصه مطالعات جواني برگرفته از رويكرد سيستمهاي تحولي است که معتقد است به جاي تمركز بر روي نقصها و تعارضها در دوره جواني بايد بر توانایی تحولی جوانان تاکید کرد (دامون، 2004). شاخهی تحول مثبت جوانان بر روی استعدادها،تواناییها، علایق و پتانسیل آینده تمرکز میکند و در نقطه مقابل رویکردهایی قرار میگیرد که بر مشکلاتی مانند ناتوانیهای یادگیری و سوءمصرف مواد مخدر تمرکز میکنند که جوانان در دورهی جوانی آنها را نشان میدهند (کاتالانو، برگلوند، ریان، لونسزاک و هاوکینز، 2004).
این رویکرد که در مقابل «رویکرد کمبود» قرار دارد، بر تغییرپذیری نسبی تحول انسان تاکید دارد و تاکید دارد که این ویژگی پیامد تاثیر متقابل روابط میان فرد در حال تحول و ویژگیهای زیستی و روانشناختی، از یک سو و خانواده، فرهنگ، بوم فیزیکی و زیست محیطی و دوره تاریخی از سوی دیگر است. این تعاملات متقابل بین فرد و بافت به تحول مثبت میانجامد (بنسون، اسکلز، همیلتن و سسما، 2006). يکپارچه كردن باورهاي نظري درباره انعطاف رشد جوانان و يافتههاي عملي در خصوص مسيرهاي چندگانه كودكان در طول دوره جواني فرد را به شناخت چهارچوب تحول مثبت هدايت ميكند. ديدگاهي كه در آن جوانان مانند منبعي براي رشد هستند تا مديريت مشکلات (لرنر و همکاران، 2005). ديدگاه تحول مثبت جواني بر بافت و محيط از جمله خانواداه، مدرسه و اجتماع تأكيد دارد و آنرا جزء سرمايه تحولي ميداند (لرنر و همکاران، 2005).
بنسون و همکاران (2006)، بر چند اصل برای تحول مثبت جوانی تاکید دارند: 1) همه جوانان قادر به تحول مثبت هستند؛ 2) سازگاری و روابط برای ارتقاء مسیرهای رشد مثبت ضروری است؛ 3) درگیر شدن در تنظیمات و روابط چندگانه، روابط مثبت را افزایش می دهد؛ 4) جامعه برای تقویت تحول مثبت جوانی نقش کلیدی دارد؛ 5) جوانان، عامل رشد خود و منابع قابل توجه برای ایجاد نوع روابط، زمینهها، محیط و جوامع هستند و این موضوع تحول مثبت جوانی را امکان پذیر میسازد.
لرنر، لرنر، باورز و گلدهوف (2015)، 5 مولفه تحول مثبت جوانی را شناسایی کردندکه عبارتند از شایستگی (اعمال مثبت فرد در حوزههای خاص تحصیلی، شناختی، اجتماعی و بهداشتی)، اطمینان (اعتماد) (احساس درونی از خودکارآمدی و خودارزشمندی مثبت)، منش (احترام به هنجارهای فرهنگی و اجتماعی)، ارتباطات اجتماعی]، (درگیری در فعالیتهای اجتماعی) و مراقبت (احساس همدلی و همدردی با دیگران). این پنج مولفه به مدل (C5) معروف است. ابعاد تحول مثبت جوانی در ارتباط سودمند بافت و فرد کسب میشود و فرد دارای تحول مثبت با امید به آینده در فعالیتهای تحصیلی و اجتماعی درگیر میشود (بورز، گلدهلف، اسچمید، مینور و لرنر، 2012).
مشخصههای نظریه تحول مثبت جوانی
سرزندگی و نشاط انسان به دلیل آن که تأثیر قابل ملاحظهای به تمام جنبههای شخصیت انسان و چگونگی بروز و ظهور رفتار های مختلف دارد، همواره مورد توجه پژوهشگران بوده است. انسان موجودی تك بعدی نیست و شخصیت او از ابعاد شناختی، عاطفی، بدنی و اجتماعی تشکیل شده است و سلامت روانی و جسمانی او مرهون رشد همه جانبه و هماهنگ این ابعاد است (لرنر و همکاران، 2005). فرایند رشد سالم، چند لایه و دوسویه است. غنی کردن شرایط محیطی مانند داشتن ارتباطات مثبت با بزرگسالان و در گیر شدن در فعالیتها، جهت تبدیل شدن به فردی قوی و ماهر و دارای شایستگیهای اجتماعی به شکلگیری هویت مثبت در جوانان کمك میکند. افزایش توان و مهارتهای جوانان میتواند آنها را برای مواجهه با تغییرات محیطی مانند درگیریهای اجتماعی و یا برای رهبری گروه آماده کند تا به چیزهای بزرگتری دست یابند و یا تجربه کنند (لرنر و همکاران، 2005). امروزه با تغییر سبك زندگی و موضوعات رفتاری، مشکلات سلامت ذهنی و دغدغه اعتماد به جوانان، مسئولیت در قبال انها سنگینتر از گذشته است (شك و چانگ، 2013).
ترکیب مطالعات در حیطه رشد کودک و نوجوان و جوانان، از جمله پیشگیری و تابآوری، تجارب مرتبط، ارتباطات، مهارتها و ارزشهای شناخته شده منجر به بالا رفتن طیف وسیعی از موارد مرتبط با سلامت در جوانان گردید که شامل سرمایههای بیرونی مانند تجربه ساختار مقاوم و ارتباطهای درون خانواده، مدرسه و اجتماع و نیز سرمایههای درونی مانند ارزشها، مهارتها و ادراک خویشتن است. نتایج چندین مطالعه نشان میدهد که جوانان با سرمایههای بیرونی و درونی بیشتر، کمتر در معرض رفتارهای پرخطر مانند سوءمصرف مواد، خشونت و فعالیتهای جنسی قرار میگیرند و بیشتر دارای رفتارهای پیشرفت مانند موفقیت در مدرسه و دانشگاه، کمك به دیگران، ارزشهای متفاوت و حفظ سلامت در اکثر اوقات میباشند (آسپی و همکاران، 2010). اگر چه حجم بالایی از کارهای صورت گرفته، در برنامههای پیشگیری از رفتارهای پرخطر و افزایش تحول مثبت جوانی مبتنی بر مدرسه است، ولی نیاز است که مداخله در سطح وسیعتری از جامعه و با ائتلاف و همکاری مدرسه ، خانه، دولت و مؤسسات غیر دولتی بهعنوان عوامل محافظت کننده مد نظر قرار گیرد (فارل و همکاران 2010؛ الیسون، ادموند، ویلسون، یوپ و فارل، 2011).
امروزه پژوهشگران نقش یکپارچهای از مفاهیم حمایتی، رشد جوانان را مانند خانواده، همسالان و مدارس ملاحظه میکنند که منجر به فراهم کردن یك اساس برای فعالیتهای رشدی مردم در سراسر دوره زندگی میشود (لرنر و همکاران، 2005). با استفاده از رویکرد مبتنی بر نقاط قوت و افزایش سرمایههای حمایتی و خدمات برای جوانان در سطح جامعه میتوانیم شاهد باشیم که کودکان سلامت ذهنی بالا را تجربه و تواناییهای بالقوه آنها به بالفعل مبدل شود (مك کامون، 2012). از منظر تحول مثبت جوانی زمانی که جوانان روابط سودمند، متقابلی با مردم و دنیای اجتماعی خویش برقرار کنند، بهتر میتوانند پیشرفت کرده و شکوفا شوند (هینز؛ 2013).
ویژگیهای تحول مثبت جوانی
لرنر، فلپس، فورمن و باورس (2009) چند ویژگی تحول مثبت جوانی را برشمردهاند که عبارتند ار:
سرمایهها: در تحول مثبت جوانی تأکید روی نقاط قوت و تواناییهای افراد است و نه روی کاستیها و نقائص و مشکلات آنها.
تشریك مساعی: افراد در تحول مثبت خود و پیگیری برنامههای مربوط به ارتقای خودشان همکاری دارند و در آنها شرکت میکنند.
جهتگیری اجتماعی: در راستای تحول مثبت فرد، برنامهها و فعالیتها به صورت جمعی با تأکید بر نقاط قوت در مؤسسات اجتماعی انجام میگیرد و نه به صورت انفرادی و شخصی.
شایستهنگری: فعالیتها برای توسعهی مجموعهای گسترده از تواناییها، مهارتها و قابلیتها انجام میشود.
پیوستگی: در تحول مثبت، تأکید بر روابط و پیوندهای اجتماعی جامعه مورد تأکید است.
تعلق فرهنگی: یك جزء مهم از فعالیتها و فرایندهای تحولی برای جوانان فهم تعلق فرهنگی و رابطهی آن با هویت فردی است.
کلنگری: تحول مثبت روی همه جنبههای سلامتی به لحاظ شخصی، بدنی، اجتماعی ،اخلاقی و هیجانی و شناختی تأکید دارد.
عادینگری: فعالیتها و فرآیندهای رویکرد تحول مثبت جوانی روی عملکردهای نرمال و عادی تأکید میکند و نه جنبههای غیر عادی و مرضی و توأم با مشکل و مسئله.
عمومینگری : برنامهها و فعالیتها صرفاً به افراد دارای مشکل نپرداخته بلکه کل جوانان را در بر میگیرد. فلسفه و تلاشهای رویکرد تحول مثبت، تأکید به ارتقای سلامت و تحول مثبت اجتماعی دارد (لرنر و همکاران، 2009).
وقتي جوان در طي زمان اين ويژگيها را آشکار مي کند (وقتي جوان رو به رشد يا در حال موفقیت است)، روی مسیر زندگي به سوی «بزرگسال ايدهآل» قرار دارد. از لحاظ نظری، زندگي بزرگسال ايدهال با مشارکتهای متقابل و يکپارچه با خود (به طور مثال، حفظ سلامت خود و خانواده، اجتماع و مؤسسات جامعه مدني مشخص ميشود (لرنر و استنبرگ، 2009).
پایههای نظری تحول مثبت جوانی
تحول مثبت جوانان یك رویکرد یکپارچه قوی برای کارکردن با جوانان است، که با روانشناسی مثبتگرا، روانشناسی رشد، و علم پیشگیری همراه است و در مقابل رویکردهای سنتی که بیشتر بر نقاط ضعف جوانان اشاره دارد، رویکردهای تحول مثبت جوانان بر روی درک، آموزش، حمایت و درگیر کردن جوانان با مشکلات و تلاش برای اصلاح و درمان آنها تأکید میکند. به عبارت دیگر تحول مثبت جوانی برنامهای است که در طی یك فرایند پیگیر و منظم، میتوانیم با فراهمآوری فرصتها، ارتباطات و حمایتهای لازم جهت شاخصههای شایستگی، منش، مراقبت، اطمینان و ارتباط، پیامدهای مثبتی را برای جوانان رقم بزنیم (لرنر و همکاران، 2009).
از طرف دیگر با استفاده از برنامههای تحول مثبت جوانی، میتوان به افزایش مهارتها، نیرومندسازی جوانان و قوت بخشیدن به خانوادهها، جوانان را در نقشها و فعالیتهای واقعیشان در جامعه به کار گرفت و در رسیدن آنها به سلامت جسمی، جنسی و روانی کمك کرد (گوین، کاتالانو، فردون، گلوپ و مارخام، 2010).
لرنر و استنبرگ (2009)، معتقدند که همکاری با خانواده و اجتماع، منجر به رشد توانمندیهای جوان میشود. در واقع از اصول پایهای این رویکرد این است که نه تنها باید به جوان اجازه داد، بلکه باید آنها را تشویق کرد که در تصمیمگیری شرکت کنند، فرایند انتخاب را تجربه و در فعالیتهایی که متناسب با رشد آنهاست درگیر شوند. یکی از جنبههای کلیدی در این دیدگاه جدید متمرکز بر انعطاف، و تواناییهای بالقوه افراد برای تغییرات منظم در سراسر دوره زندگی است. این نیروهای بالقوه انتقاد مهمی برای افرادی است که معتقدند مسیر رشد جوانان ثابت نیست و میتواند به طور معنیداری تحت تأثیر عواملی چون خانه، مدرسه و اجتماع قرار گیرد (لرنر و استنبرگ، 2009).
اهداف اصلی رویکرد تحول مثبت جوانان شامل موارد زیر می باشد:
- یادگیری نیازهای اصلی جوانان
- تشخیص هستهی شایستگی در جوانی و گسترش آنها
- تشخیص آنکه چطور برنامههای خارج از مدرسه میتواند به نیاز هایجوانان کمك کند.
- کشف راهها و موقعیتهای جدیدی که با نتایج رشد جوانان و سلامت آن مربوط باشد (لرنر و همکاران، 2011).
مفهوم تحول مثبت جوانان پیشنهاد شده همیلتون
در این پژوهش برای بررسی مفهوم سه جانبه تحول مثبت جوانان از مفهوم سه جانبه تحول مثبت جوانان پیشنهاد شده توسط همیلتون (1999) استفاده گردید:
1- مدل های نظری مختلف فرآیند تحول مثبت جوانان
الف) مطالعه نوجوانی در درون نظام رشد
ابعاد متعددی از تغییرات عمیق نمونه اولیه دوره نوجوانی می باشد که شامل سطوح سازمانی از ابعاد فیزیکی و فیزیولوژیکی، تا شناختی، عاطفی و رفتاری و تا روابط اجتماعی و نهادی است. اگر قواعد رشد سازگاری بین جوان در حال رشد و ویژگیهای بافت او (مثلاً ساختار و عملکرد خانواده، مدرسه، گروه همسالان و جامعه او) پدیدار شود یا بتوان آن را تقویت کرد، آنگاه این احتمال افزایش مییابد که جوانی ممکن است در طول دهه نوجوانی رشد کند (یعنی تغییرات رشدی سالم و مثبت را نشان دهد). بر اساس تئوری سیستمهای رشد رابطهای، پیوندهای میان ایدههای انعطافپذیری، مقررات رشد تطبیقی و شکوفایی نشان میدهد که همه جوانان دارای نقاط قوتی هستند که ممکن است برای ارتقای رشد مثبت بیشتر در طول سالهای نوجوانی سرمایهگذاری شود. به عنوان مثال، یک نمونه از نقاط قوت در حال ظهور نوجوانان، توانایی آنها برای مشارکت عمدی در قوانین رشد سازگار با زمینه آنها می باشد (گستدوتیر و لرنر،2008). چنین خودتنظیمی عمدی ممکن است شامل انتخاب اهداف مثبت (مثلاً انتخاب اهدافی باشد که اهداف مهم زندگی را منعکس میکند)، استفاده از مهارتهای شناختی و رفتاری (مانند عملکرد اجرایی یا جذب منابع) برای بهینهسازی شانس تحقق اهداف فرد و زمانی که اهداف به دست میآیند. مسدود شده یا زمانی که تلاش های اولیه برای بهینه سازی با شکست مواجه می شوند، دارای ظرفیت جبران موثر هستند (فروند و بالتز، 2002).
ب) رویکردهای تحول مثبت جوانان به عنوان یک فرآیند تحول
مفاهیم نظری فعلی فرآیند تحول مثبت جوانان در چارچوب دیدگاه فرانظری سیستمهای تحول رابطهای قرار گرفتهاند (به عنوان مثال، به دیمون، 2004؛ لارسون، 2000، لرنر و همکاران، 2009). با این وجود، چندین نمونه متفاوت از این رویکرد نظری وجود دارد.
ج) ویلیام دیمون و مطالعه هدف
ویلیام دیمون (2008؛ ماریانو و دیمون، 2008) به مطالعه فرآیند تحول مثبت جوانان از طریق بررسی تحول هدف در جوانان می پردازد. دیمون خاطرنشان می کند که یک شاخص مرکزی از رشد تحول مثبت جوانان و جوانان (لرنر، 2004؛ بنسون و همکاران، 2011) مشارکت در کارهایی است که در خدمت رفاه مشترک هستند و کمک های معناداری به جوامع می کنند. دیمون راههایی را ارزیابی میکند که در آن جوانان از نیازهای خودمحورانه خود فراتر میروند و به دنبال اهدافی میروند که برای جهان فراتر مفید است.
د) پیتر بنسون و موسسه جستجو و مطالعه دارایی های توسعه ای
کار پیتر بنسون و همکارانش در موسسه جستجو (به عنوان مثال، بنسون، 2008؛ بنسون، اسکیلز، و سیورتسن، 2011) در ارائه واژگان و چشم انداز در مورد نقاط قوت جوانان و جوامعی که در آن زندگی می کنند، یکپارچه بوده است. بنسون و همکارانش با ابداع اصطلاح «داراییهای تحولی»، داراییهای «داخلی» یا فردی را توصیف میکنند که مجموعهای از «مهارتها، شایستگیها و ارزشهای» یک فرد جوان می باشد که در چهار دسته گروهبندی میشود (بنسون و همکاران، 2011):
- تعهد به یادگیری
- ارزش های مثبت
- شایستگی های اجتماعی
- هویت مثبت.
و) ژاکلین اکلس و مطالعه تناسب و انگیزه صحنه-محیط
کار ژاکلین اکلس بر روشن کردن چگونگی «تناسب» بین متغیرهای زمینهای (مثلاً مدارس، خانوادهها و برنامههای جوانان) و ویژگیهای فردی (مثلاً انتظارات، ارزشها) به تحول سالم و مثبت نوجوانان (مثلاً اکلس و ویگفیلد، 2002) می انجامد. اکلس و همکارانش با تمرکز بر ارزیابی انتقال نوجوانان اولیه و راهنمایی به دبیرستان یا راهنمایی و مشارکت در برنامههای جوانان، مجموعهای از کارها را از لحاظ نظری غنی و از لحاظ تجربی قوی ارائه کردهاند که نشان میدهد مدارس و برنامههای جوانان باید از نظر رشدی برای جوانان مناسب باشند. جمعیتی که به منظور اطمینان از “تناسب صحنه-محیط” به نوجوانان انگیزه می دهد و تحول مثبت جوانان را ارتقا می دهد، خدمت می کنند (به عنوان مثال، اکلس، 2004). بسیاری از کارهای اکلس نقش باورهای انگیزشی، ارزشها و اهداف را بر تحول مثبت نوجوانان بررسی میکند. به منظور مطالعه این عوامل، اکلس و همکارانش یک مدل انتظار-ارزش از انتخاب های مرتبط با پیشرفت را آزمایش کردند (به عنوان مثال، اکلس، 2004). این مدل معتقد است که انتخاب فعالیت، تداوم و عملکرد یک فرد با انتظارات او از موفقیت و ارزش برای فعالیت مرتبط است که به نوبه خود تحت تأثیر عوامل مختلف شخصی و زمینهای دیگر قرار میگیرد (اکلس و ویگفیلد، 2002).
2- تحول مثبت جوانان به عنوان فلسفه یا رویکردی به برنامه ریزی جوانان
دومین مؤلفه تعریف همیلتون (1999) از تحول مثبت جوانان این است که این یک فلسفه یا رویکردی برای برنامهریزی جوانان است. نمونههای بسیار عالی از این جنبه دوم تحول مثبت جوانان وجود دارد که برجستهترین و تأثیرگذارترین آنها گزارش آکادمی ملی علوم اکلس و گوتمن (2002) درباره برنامههای اجتماعی برای ارتقای تحول جوانان است. این گزارش طراحی، اجرا، و ارزیابی برنامههای اجتماعی برای جوانان را مورد بحث قرار میدهد و تحول مثبت جوانان را با توجه به مهارتها، دانش، و سایر داراییهای شخصی و اجتماعی مورد نیاز برای حرکت موفقیتآمیز از نوجوانی سالم به بزرگسالی شایسته، مفهومسازی میکند. اکلس و گوتمن(2002) گزارش خود را بر اساس کار محققانی که به کمیته آکادمی ملی علوم در برنامههای سطح جامعه برای جوانان کمک کردند، استوار کردند. این محققان چهار حوزه از دارایی های فردی را تعریف کردند که نشان دهنده سلامت و رفاه در دوران نوجوانی است:
- رشد فیزیکی
- رشد فکری
- رشد روانی و عاطفی
- توسعه اجتماعی.
آنها خاطرنشان کردند که تحول مثبت مستلزم داشتن همه دارایی ها نیست. با این حال، داشتن دارایی های بیشتر بهتر از داشتن دارایی کمتر است و داشتن دارایی در هر چهار حوزه مفید است. اکلس و گوتمن (2002) نشان دادند که این دارایی ها در خلاء وجود ندارند و به خودی خود رفاه نوجوانان را تضمین نمی کنند. جوانان نیاز به دسترسی به زمینه هایی دارند که رشد آنها را از طریق قرار گرفتن در معرض تجربیات، محیط ها و افراد مثبت تسهیل می کند و به زمینه هایی که فرصت هایی را برای تحول و اصلاح مهارت های زندگی واقعی فراهم می کند. برای هر جامعه ای مهم است که مجموعه ای از برنامه ها برای جوانان داشته باشد که در مجموع همه ویژگی های محیط های رشد مثبت را ارائه دهد.
3-تحول مثبت جوانان به عنوان نمونه هایی از تمرکز برنامه ها و سازمان های جوانان
در ایالات متحده به معنای واقعی کلمه هزاران نمونه از برنامه های مبتنی بر جامعه وجود دارد که به دنبال ترویج تحول مثبت جوانان هستند (درایفوس، 1990؛ راث و بروکس گان، 2003؛ ماهونی و همکاران، 2009). بدیهی است که بحث درباره این برنامه ها یا سازمان ها به تفصیل از حوصله این مقاله خارج است. هدف ما در اینجا نشان دادن سومین نمونه از تعریف سه جانبه همیلتون (1999) از تحول مثبت جوانان و اشاره به ماهیت فعلی ارتباطات بین این جنبه از تحول مثبت جوانان و دو جنبه دیگری است که مورد بحث قرار گرفتیم. نمونههای زیادی از برنامهها وجود دارند که در ارتقای تحول مثبت جوانان مؤثر هستند، به عنوان مثال در رابطه با پیوندهای بین ویژگیهای برنامه و توسعه یا بهبود یک یا چند مورد از پنج Cs عملیاتی شدهاند (راث و بروکس-گان، 2003). بر این اساس، ما از یک برنامه نمونه تحول مثبت جوانان به عنوان نمونه ای از انواع برنامه هایی که همیلتون (1999) به آنها اشاره کرده است استفاده خواهیم کرد. ما در اینجا ممکن است از بورس تحصیلی فلای و همکارانش استفاده کنیم (فلای، 2002؛ فلای و آلرد 2003)، که به یک برنامه جامع جوانان اشاره کرده اند، برنامه ای که بر ارتقای رشد سالم و مثبت کودکان و جوانان در بسیاری از زمینه ها، از جمله دانشگاهیان، رفتارهای مشکل ساز و روابط خانوادگی، به عنوان یک برنامه نمونه تحول مثبت جوانان. تمرکز دارد. فلای (2002) استدلال کرد که تحول مثبت جوانان به برنامه های ارتقاء سلامت جامع نیاز دارد. او توضیح داد که «برای جلوگیری از رفتارهای مشکل ساز و ترویج رفتارهای مثبت [نیازمند] رویکردهای جامع، منسجم و یکپارچه به برنامه های جوانان هستیم».
فلای و آلرد(2003) چنین برنامه ای را با توصیف اثرات بلندمدت برنامه “اقدام مثبت” نشان می دهند. ویژگی های این برنامه مبتنی بر مدرسه شامل مداخلات با تک تک کودک یا نوجوان، مدرسه و خانواده می باشد که در تمام سطوح، مداخلات درون برنامه بر یک مفهوم گسترده (احساس خوب نسبت به خود در هنگام انجام اقدامات مثبت) متمرکز می باشد. محتوای خاص این برنامه شامل شش واحد زیر می باشد:
- خودپنداره
- اقدامات مثبت برای بدن و ذهن
- اقدامات مثبت اجتماعی/عاطفی برای مدیریت مسئولانه خود
- اقدامات مثبت اجتماعی/عاطفی برای کنار آمدن با دیگران
- اقدامات مثبت اجتماعی/عاطفی برای صادق بودن با خود و دیگران
- اقدامات مثبت اجتماعی/عاطفی برای بهبود مستمر.
پژوهشهای گسترده، نشان میدهد که کیفیت بالای برنامههای خارج از مدرسه منجر به افزایش یک سری از نتایج مثبت میشود و به مهارتهای ابتکاری، پیشرفت تحصیلی، درگیریهای مدنی و همهی ابعاد رشد مثبت جوانان منجر میگردد. پژوهشگران همچنین نشان دادند که رفتارهای خودتنظیمی شامل انتخاب هدف، فعالیتهای بهینه ساخت منابع، و دارا بودن تواناییهای جبران کردن مؤثر زمانی که هدف متوقف میشود، مشخصهای است که جوان نیاز دارد در بیرون جستجو کند و بهطور گسترده در منابع محیطی استفاده کند. این انتخاب، بهینهسازی و جبران خودکارآمد، مهارتهایی هستند که یك سری از فعالیتهای شناختی، هیجانی و رفتاری را فراهم میکند و افراد آنها را برای همکاری با ارتباطهای دوسویه سودمند با محیط اطرافشان به کار میگیرند. مدلهای بیرون از مدرسه چارچوبی را برای درک تواناییهای جوانان و تأثیر آن یا انتخاب شکلها و استفاده از منابع در برنامههای مفهومی رشد مثبت جوان که بر آنها مؤثر است فراهم میکند. پژوهشهای قبلی نشان داده است که مهارتهای خارج از مدرسه پیشگویی کننده نتایج رشد مثبت جوانان است (مولر، فلپث، بوورس، آگانس، یوربان و لرنر، 2011). نتایج پژوهش چمید، فلپث و لرنر (2011)، نشان داد که امید به آینده و خودتنظیمی بهعنوان پیشبینیکنندههای قوی تحول مثبت در جوانان است (چمید و همکاران، 2011). موریسی و ورنر-ویلسون(2005)، در پژوهش خود به بررسی رابطه بین فعالیتهای خارج از مدرسه و تحول مثبت جوانی پرداختهاند. نتایج نشان داد که حضور در برنامههای ساختارمند فوق برنامه سبب افزایش تمایل فرد به رفتارهای اجتماعی و در نهایت شایستگی اجتماعی فرد میشود (موریسی و همکاران، 2005)
یافتههای پژوهش کاهن و همکاران (2001)، نیز شرکت در برنامههای خارج از مدرسه را در افزایش شایستگیهای علمی و اجتماعی و دوری از رفتارهای پرخطر مثبت ارزیابی کردهاند (کاهن و همکاران، 2001). گستدتیر، باورس، وان ای، ناپولیتانو و لرنر(2010)، نیز به رابطه مثبت معنادار میان خودنظمجویی و تحول مثبت جوانی و رابطه منفی با مصرف مواد، بزهکاری و علائم افسردگی اشاره کرده است (گستدتیر و همکاران، 2010). بعلاوه جوانی یك دوره مهم برای رشد هویت و برای ساختار مثبت و ارتباط با همسالان و فعالیتهای مشارکتی است. برنامههای تحول مثبت جوانان یك زیر مجموعهای از برنامههای خارج از مدرسه بوده و شامل فعالیتهای ساختار یافتهای است که بر رشد تأثیر مثبت دارد و در جهت سرمایههای رشدی جوانان، مهم است. چنین برنامههایی اغلب شامل سه قسمت بزرگ است: (لرنر و همکاران، 2011).
1- حمایت کردن مثبت و قطعی (برای حداقل یك سال) مانند ارتباط جوان با بزرگسالان یا مربی
2- فعالیتهای ساختاری مهارتهای زندگی جوانان (برای مثال یادگیری مهارت مدیریت زمان)
3- مشارکت نوجوان و جوانان و رهبری در فعالیتهای اجتماعی باارزش مانند کارکردن به عنوان یك رهبر در برنامههای سازمانهای داوطلبانه (لرنر و همکاران، 2011).
کاتالانو و همکاران (2004)، 25 برنامهی موفق از بین 77 برنامهای که مرور کرده بودند، شناسایی کردند. در برنامههای موفق، 15 مورد از ساختهای تحول مثبت جوانان در مداخلات پوشش داده شده بود. این ساختها عبارتند از:
- ارتقاء پیون تحول و پرورش یک رابطهی قوی عاطفی با و تعهد به افراد (بزرگسالان سالم و همسالان مثبت) و مؤسسات (مدرسه، جامعه و فرهنگ). بر اساس نظریههای خانواده و بین فردی، مشکلات رشدی دوران نوجوانی و جوانی به عنوان نتایج مشکلات خانوادگی و فرآیندهای بین فردی در نظر گرفته میشود.
- ارتقاء شایستگی اجتماعی مهارتهای بین فردی (مانند معاشرت، و مذاکرات بین فردی)، توانایی ساخت ارتباط مثبت انسانی و تدارک موقعیت برای تمرین چنین مهارتهایی. وجود کمبودها در شایستگی اجتماعی در بین جوانان عموماً مربوط به مسئلهی تحولی و پرورشی جوانی است.
- ارتقاء شایستگی هیجانی: آگاهی یک شخص از احساسات خود، توانایی درک احساسات دیگران، توانایی استفاده از کلمات مربوط به احساس، استعداد همدلی داشتن، توانایی تمایز قائل شدن میان تجربه احساسات درونیِ ذهنی و حالت احساسات بیرونی، استعداد مدیریت احساسات.
- ارتقاء شایستگی شناختی تواناییهای شناختی، پردازشها یا نتایجی مانند تفکر منطقی، تفکر خلاق و تفکر نقادانه. شایستگی ضعیف شناختی معمولاً مقدمهای بر مشکلات پرورشی جوانی هستند.
- ارتقاء شایستگی رفتاری: توانایی استفاده زبانی و غیرزبانی از تدابیر، برای ارائهی رفتاری معمولی و قابل قبول به لحاظ اجتماعی در ارتباطات و فعل و انفعالات اجتماعی و توان اتخاذ تصمیمات مؤثر رفتاری مانند، مقاومت در برابر فشار همسالان.
- ارتقاء شایستگی اخلاقی گرایش به انجام عمل اخلاقی، توانایی قضاوت مسائل اخلاقی و همینطور ترقی تحول قضاوتی و رفتار نوع دوستانه در جوانی. قابل توجه است که پریشانی و اغتشاش اخلاقی مشکلی رایج در بین جوانان امروزی است.
- رشد خودکارآمدی: باور به تواناییهای خود و استفاده از چنین تواناییهایی برای دستیابی به هدفی مشخص. یافتههای پژوهش نشان میدهند، خودکارآمدی به شکل مثبتی در ارتباط با نتایج تحول جوانی است.
- پرورش هنجارهای اجتماعی: استانداردهای شفاف و سالم، باورها و دستورالعملهای رفتاری که هنجارهای اجتماعی مانند همکاری و به اشتراکگذاری را ارتقاء میبخشند.
- تاب آوری توانایی شخص برای سازگاری در برابر تغییرات به روشی سالم. فرآیند ادغام مجدد برای یک فرد برای بهبود یافتن یا حصول یا نتایج مثبت پس از تجربهی سختی و مشقت. این مورد اشاره به استعداد جوانان در برابر تغییرات تحولی و تنیدگیهای زندگی به منظور بازگشتن از تجربه زندگی پرتنش و حصول عاقبتی مثبت دارد.
- ترویج خودمختاری: توانایی برای تنظیم اهداف و اخذ تصمیم با اتکا بر تفکر خود. پاس داشتن مهارتها و استراتژیهایی که موجب ترقی خودمختاری میشوند. این مهارتها شامل خودآگاهی از انعطافپذیریها و محدودیتها، هدفگذاری و برنامهریزی برای عمل، حل مشکلات، تصمیمگیری و تکامل خود است.
- ترویج معنویت: ترقی تحول افکار با انرژی بالاتر، تربیت حس معناداری زندگی و ارزشهای مربوط به تصمیمات زندگی.
- ترقی باورها در آینده: امید و خوشبینی، شامل اهداف قابل دستیابی و باارزش، ارزیابی مثبت قابلیتها و تلاشهای خود (حس اعتماد به نفس) و داشتن انتظارات مثبت از آینده.
- پرورش یک هویت شفاف و مثبت: ساخت عزت نفس و امکانات جستجو و الزامات در تعریف خود.
- فرصت درگیری هنجاری اتفاقات و فعالیتهایی که موجب ترویج مشارکت افراد جوان در رفتارهای هنجاری میشود.
- تشخیص رفتار مثبت: پرورش سیستمها برای تشویق یا تشخیص رفتار مثبت اعضا مانند رفتار هنجاری یا تغییرات مثبت در رفتار (کاتالانو و همکاران، 2004).
نتیجه گیری
در این پژوهش به تحول مثبت جوانان به عنوان یک فلسفه یا رویکرد برای درک، یا مفهوم سازی برنامه های جوانان پرداخته شد، فلسفهها/رویکردهایی که به اختصار خلاصه کردهایم، راههای بالقوه مفیدی را برای اندیشیدن درباره ویژگیها و کیفیت برنامههای تحول مؤثر جوانان به محققان و روانشناسان ارائه میدهند. مناسب بودن انتخاب هر فلسفه/رویکرد خاص توسط برنامه ریزان برنامه احتمالاً بر اساس ویژگی هایی است که به نظر می رسد به ویژه با برنامه ای که رهبری می کنند مرتبط باشد (هک و سابرامانیام 2009). در این پژوهش بیان شدکه اغلب مشخص نیست که مدلهای نظری خاصی از فرآیند تحول مثبت جوانان برای شکلدهی به فلسفهها/رویکردهای برنامههای تحول مثبت جوانان استفاده شده است. علاوه بر این، از قضا وقتی چنین ارتباطی مشهود به نظر می رسد، مشخص نیست که چگونه این نظریه ها وجود دارد. این فرآیند یک رویکرد خاص برای (یعنی یک مدل منطقی خاص) به برنامه های جوانان ارائه می دهد (هاسکینز، 2010؛ ناپولیتانو و همکاران، 2011).
درباره دکتر شقایق ظفری
روانشناس تخصصی تربیتی کودک و نوجوان عضو سازمان نظام روان شناسی (شماره نظام روان شناسی 37192 ) نویسنده کتاب نسخه های تربیتی کودک 25 سال تجربه کاری و پژوهشی در زمینه درمانگری _ فرزندپروری و تربیت کودک
نوشتههای بیشتر از دکتر شقایق ظفری
دیدگاهتان را بنویسید